در اینجا بودیم که سال ۸۹ تموم شد به تعدادی مشتری رسیدیم ولی این جوابگوی هزینه ها نبود . پست قبل
اولین تغییر که فکر کردیم باید انجام بدیم تغییر ظاهر سایت پنل و رسمی تر کردن کار بود که این یه تغییر خوب بود.
همون اوایل سال ۹۰ تونستیم یه سایت بگیریم و بنویسیم و اون مشتری هم یکی از دوستای محمد خوش خلق (شرکت بغل ما آسانسور) بود . و این یه جرقه بود , ما که الان بهنام هم به تیممون اضافه شده و خودمون هم برنامه نویسی می کنیم چرا به دنبال برنامه نویسی و طراحی سایت نباشیم.
این ایده به ذهنمون امده بود که باید سایت بگیریم ولی چگونه ؟ اصلی ترین قسمت هر شرکت به نظرم من قسمت فروش اون هست . و اون قسمت که ما هیچ تجربه و اصلا بینشی نسبت به اون نداشتیم قسمت فروش بود.
سال ۹۰ خیلی معمولی برا ما گذشت . اوایلش که مشغول جذب بازاریاب و امتحانات دانشگاه بودبم. بعد از اون هم دنبال فروش پنل و گرفتن سایت بودیم و باز هم فقط میتونستیم هزینه های جاری رو جبران کنیم .
مهم ترین اتفاق ما در سال ۹۰ آشنایی با جلسات باز نرم افزاری تبریز بود . این جلسات برای من و حتی شرکتمون فواید خیلی زیادی داشت. اولین جلسه ای که تو اون شرکت کردیم , ارایه ای در مورد اندروید بود که جلسه ۲۴ جلسات بود. فایده اصلی این جلسات پیشرفت ما در برنامه نویسی بود . بعدیش شناخت شرکت های رقیب و آشنایی با نحوه فعالیت آنها بود و مهم ترین اون ایجاد ارتباط با افراد جدید بود .
تونستیم تو این جلسات یک پروژه هم بگیریم بعدش پروژ های دیگری هم شکل گرفت. و کم کم یاد گرفتیم که چه جوری باید سایت گرفت. با بچه های جلسات اولش تصمیم گرفتیم یه محصول بسازیم که همون جلسه اول کنسل شد . بعد خیلی اتفاقات دیگه خوب برامون افتاد.
یه مدت دنیال این بودیم که یه محصول دیگه بزنیم و شاید تو اون بهتر عمل کنیم . هر روز انواع سایت هارو میگشتیم که سر آخر با سایت آفچی روبرو شدیم. سریع گفتیم همین رو واسه تبریز را بندازیم ولی یکمی که فکر کردیم دیدیم نباید اشتباهات گذشته رو تکرار کنیم . بریم و نمایده آفچی بشیم تو تبریز . زنگ زدیم و قرار اینا گذاشتیم یه نفر از آفچی اومد , یه بار هم ما رفتیم تهران دفتر اونا و این شد که اولین سایت تخفیف گروهی رو تو تبریز را انداختیم. چه خوب اینبار احساسی عمل نکردیم. ولی همیشه اون چیزی که فکر میکنی خوب از آب در نمیاد.
بعد از گرفتن نمایندگی آفچی همه شرکت بسیج شد که این کار به سرانجام برسه , اون زمان ها همه کارها افتاده بود گردن من , چون دامون مشغول ازدواج بود و من به همین دلیل یه سری از یچه های دانشگاه رو آوردم شرکت تا به من کمک کنند. یاشار خوان , سهند وحیدنیا, شاهین غفاری و بهنام هم که از قیل این تو شرکت بود, باعث شد انرژی به شرکت برگرده . یکی از حسن های آفچی برا من جلسات توجیهی و آموزشی بود که گذاشتند که باعث شد تا من در زمینه بازاریابی هم پیشرفت کنم.
اوایل تونستیم هر روز یه مشتری با درصد تخفیف بالا بگیریم . و با یه تبلیغات خوب تونستیم همون روزهای اول همه تخفیف هایی هم که گرفته بودیم بفروشیم . البته بگم تبلیغات با ایده ما و پول آفچی بود که باعث شد زیاد ضرر نکنیم. یه اتفاق بد که تو آفچی واسه ما افتاد این بود که پول ها به حساب آفچی ریخته میشد و بعد اونها با مشتریان ما تسویه حساب میکردند که تو همون اوایل دیدیم که این روند درست و قانون مند نیست و اگه این طور پیش بره باعث میشه آبروی شرکت ما بره. یه اتفاق بد دیگه هم که افتاد نحوه تبلیغات غلط ما بود . ما ۵۰ درصد تخفیف از یکی از رستوران های تبریز گرفتیم و یه sms تیلیعاتی با این متن که “۵۰ درصد تخفیف رستوران ایکس در آفچی offchi.ir ” و همه مردم بدون این که به سایت برند رفته بودند رستوران و گفته بودند که آقا ما تخفیفمون رو میخوایم این آقای مدیر رستوران هم که یک مرد مزخرف بود زنگ زد و مارو فحش بارون کرد باعث شد که یه هفته از صبح یکیمون بره تو رستوران و هرکی که تخفیف میخواد از سایت واسش تهیه کنه. از بدترین روزای کاری من بود 😐 با یه دو دو تا چهارتای ساده فهمیدیم آفچی هم واسه ما سود نداره و خرحمالی و در نهایت تبلیغات برای آفچی بود. که دیگه بی خیال آفچی شدیم.
باز هم موقع عید شد ولی اینبار دیگه تونستیم از فروش پنل و sms یکمی پول در بیاریم . ادامه در پست بعد
نتایج اخلاقی این پست :
همیشه ارتباط داشتن خوب است.
ارتباط های بیشتر فرصت های بیشتر.
اولین سایت مارو محمد واسه ما جور کرد و نوشتیم و سایت بعدی ما هم توسط جلسات و آشنایی با اعضای جلسات بود.
ابتدا بفروشید , بعد شرکت بزنید.
قبل از هرکاری و هر تغییری ببینید توانایی فروش دارید ؟
سعی کنید در محافل مربوط به تخصص و کار خوتون فعال باشید.
حضور و فعالیت زیاد تو جلسات باز نرم افزاری یکی از بهترین تصمیم هایی بود که گرفتم. از هفته دوم که رفتیم جلسات سعی کردیم یه سه چهار جلسه ای جلسات تو شرکت ما برگزار بشه که این باعث شد افراد زیادی رهام رو بشناسند.
هنگام انتخاب شریک به همه چیز توجه کنید . هدف ها و شرایط تقریبا باید یکسان باشد.
دامون ۱۰ سال از من بزگتر بود و زمان زن گرفتنش بود و این باعث این شده بود که شرایط ما یکسان نباشه و تو برهه ای از زمان همه فشار ها رو دوش من بیفته.
تغییر همیشه خوب است
امیر واقعا از خوندن نوشته هات لذت می برم
حتما ادامه بده. عالیه
یه جمله هست که میگه: یا در برابر تفییرات از خود انعطاف نشون خواهی داد و یا در مقابل تغییرات خواهی شکست
ممنون بابت اشتراک تجربیاتت امیر جان
مشتاقانه پیگیر مطالبت هستیم 🙂
آقا دستت درد نکنه، خوووووووووب می نویسی
بنویس که ما هم استفاده کنیم
موفق باشی
خیلی خوب بود اتفاق هایی که برات افتاده میتونه درس بشه برا من و خیلی های دیگه تجربه دیگران رو استفاده کردن باعث پیشرفت خیلی زیادی میشه
شیوه نگارشت جالبه امیر
باهات موافقم تغییر خیلی خوبه، مخصوصا که مدیران بایست قبل از رسیدن به انتهای منحنی چرخه عمر سازمان یا محصول تغییرات لازم رو بوجود بیارن تا از فرود جلوگیری کنند
یه لینک دونیت بزار یکم مردم برا تجربه هایی که مینویسی دونیت کنن
سید همه چی پول نیست که 😀
یه فیلمی بود توهم خعلی دوسش داشتی
یه کَرِکتر داشت میگفت:
If you are good at something never do it for free
سید تا ما اومدیم یه کار خداپسندانه انجام بدیم , تو بیا مارو تحریک کن ها 😀
شوخی کردم ادامه بده ما لذت می بریم
یاد خاطره می افتیم
چه نوشته های خوبی! از قسمت اول مطالعه کردم. حیف که به نظر میاد ادامه ش ندادی.
یکی از حرف هایی که از مهاجرهای ایرانی در کشورهای توسعه یافته می شنوم اینه که با تاسف میگن ما از پارتی بازی و فساد اداری تو ایران فرار کردیم اومدیم اینجا. حالا اینجا هم همش نتورکینگه و بدون نتورکینگ نه کار گیرت میاد نه موفق میشی. هروقت این حرف رو می شنوم (که خیلی پیش میاد) می خوام سرم رو بکوبم به دیوار! همونطور که تو در نوشته ت خیلی خوب به این موضوع اشاره کردی نتورکینگ توی هرکاری می تونی موفقت کنه و خیلی وقت ها ضروریه. ربطی هم نداره کجای دنیا باشی. این هیچ بدی و فسادی هم توش نیست و خیلی منطقیه. ولی تو ایران انگار کمتر کسی فرق نتوورکینگ با پارتی بازی و اینها رو میدونه.
پ.ن بی ربط: typography وبلاگت خیلی خوبه. اگه وقت کنم شاید ازش تو وبلاگ خودم هم استفاده کنم!
الان دیدم قسمت پنجمی هم هست! اما توی متن بهش لینک ندادی.
http://amirh.ir/fifth-experience-partner-team-friend/
مرسی و خوشحالم که خوشت اومده .
مقداری سرم شلوغه و امیدوارم در آینده بتونم باز هم فرصت کنم بنویسم .
تغییر می تواند مفید باشد معرکه بود