🌲 مدل حلقه درختی در فرهنگ و سیاست
تاریخ: ۲۹ مارس ۲۰۲۵
این پست ترجمهی پست ویتالیک بوترین هست.
وقتی کودک بودم، یکی از چیزهایی که همیشه برایم گیجکننده بود، این ادعای مکرر بود که ما در یک «جامعه به شدت نئولیبرال» زندگی میکنیم که «مقرراتزدایی» را خیلی ارزشمند میداند. این حرف برایم گیجکننده بود، چون اگرچه افراد زیادی را میدیدم که از نئولیبرالیسم و مقرراتزدایی دفاع میکردند، اما واقعیت این بود که وضعیت واقعی مقررات دولتی بههیچوجه شباهتی به این ارزشها نداشت.
📈 تعداد کل مقررات فدرال آمریکا همواره رو به افزایش بوده است. قوانین KYC، کپیرایت، امنیت فرودگاهها و انواع مقررات دیگر مدام سختگیرانهتر شدهاند. همچنین، دریافت مالیات فدرال بهعنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی، از جنگ جهانی دوم تاکنون تقریباً ثابت مانده است.


📌 حالا تصور کنید که در سال ۲۰۲۰ به کسی میگفتید که تا پنج سال دیگر یا آمریکا یا چین در زمینه هوش مصنوعی متنباز (open-source AI) پیشتاز خواهد بود و دیگری در زمینه هوش مصنوعی بسته (closed-source AI). از او میپرسیدید که کدام کشور کدام را رهبری خواهد کرد؟ احتمالاً فکر میکرد که سوالتان یک شوخی است!
همه میگفتند: «خب معلومه! آمریکا طرفدار شفافیت و متنباز بودنه، چین دنبال کنترل و بسته بودن.» ولی جواب درست کاملاً برعکس از آب دراومد!
مدل پیشنهادی من برای توضیح این تناقض: مدل حلقه درختی در سیاست و فرهنگ

این مدل میگوید:
- نحوهای که یک فرهنگ با چیزهای جدید برخورد میکند، نتیجهی نگرشها و مشوقهای غالب در همان زمان خاص است.
- اما نحوه برخورد با چیزهای قدیمی، بیشتر ناشی از تعصب نسبت به وضعیت موجود است.
هر دوره زمانی، یک حلقه جدید به درخت اضافه میکند. در حین شکلگیری این حلقه، نگرشهای جدید نسبت به پدیدههای نو ایجاد میشوند. اما بهزودی، این خطوط منجمد میشوند و تغییر دادنشان سخت میشود، و حلقه جدیدی بر روی آن رشد میکند و نگرشهای جدیدی نسبت به مسائل بعدی ایجاد میشود.
تحلیل چند مثال با استفاده از این مدل:
- واقعاً در دهه ۹۰ میلادی در آمریکا روند مقرراتزدایی وجود داشت (اگر دقت کنید توی نمودارها مشخصه). اما از دهه ۲۰۰۰ به بعد، لحن کلی به سمت کنترل و مقررات بیشتر تغییر کرد. با این حال، چیزهایی که در دهه ۹۰ شکوفا شدند (مثل اینترنت)، بر اساس اصول آن زمان قانونگذاری شدند. به همین دلیل، اینترنت در آمریکا (و در بیشتر نقاط جهان که از آن تقلید کردند) آزادی بیشتری داشت.
- مالیاتها به خاطر نیازهای بودجهای که از برنامههای سلامت و رفاه ناشی میشن، محدود هستند. خط قرمزهای این حوزه حدود ۵۰ سال پیش مشخص شدهاند.
- فعالیتهای نسبتاً خطرناک مرتبط با فناوری مدرن، از نظر قانونی و فرهنگی با تردید بیشتری دیده میشوند تا مثلاً کوهنوردیهای خطرناک. چون کوهنوردی خطرناک قرنهاست وجود داره و نگرشها نسبت به آن در زمانی شکل گرفته که میزان تحمل ریسک بیشتر بود.
- شبکههای اجتماعی در دهه ۲۰۱۰ شکوفا شدند. فرهنگ و سیاست با آنها تا حدودی مشابه اینترنت برخورد کرد، ولی تا حدی هم بهعنوان پدیدهای مجزا به آن نگاه کرد. بنابراین، نگرشهای محدودکننده نسبت به شبکههای اجتماعی لزوماً به اینترنت اولیه تعمیم داده نشد. مثلاً با اینکه استبداد اینترنتی بیشتر شده، ولی سرکوب شدیدتری نسبت به اشتراک غیرمجاز فایلها ندیدیم.
- هوش مصنوعی در دهه ۲۰۲۰ شکوفا شد. در این زمان، آمریکا پیشتاز است و چین دنبالهرو. بنابراین، چین با اتخاذ استراتژی «کالاییسازی مکمل» در هوش مصنوعی، به سمت باز کردن آن رفت. این با نگرش کلی مثبت بسیاری از توسعهدهندگان نسبت به متنباز همراستاست. نتیجهاش شد محیطی مساعد برای AI متنباز که واقعی است، اما بیشتر مخصوص خود AI است؛ فناوریهای قدیمیتر همچنان بسته و کنترلشده باقی ماندهاند.
نتیجهگیری
✅ تغییر نحوه برخورد یک فرهنگ با پدیدههای قدیمی بسیار دشوار است، چون نگرشها نسبت به آنها منجمد شدهاند.
✅ کاری که آسانتر است، خلق الگوهای رفتاری جدید است که از الگوهای قبلی بهتر عمل کنند و سعی کنیم که حول اینها، هنجارهای مثبتی شکل بدهیم.
این کار را میتوان با توسعه فناوریهای جدید یا ساخت جوامع فیزیکی یا دیجیتالی برای آزمودن هنجارهای اجتماعی نو انجام داد.
به همین دلیل است که حوزه کریپتو برای من جذاب است: زمین فناوری و فرهنگی مستقلی برای انجام کارهای جدید فراهم میکند، بدون اینکه زیادی درگیر تعصب وضعیت موجود بشویم.
🌱 بهجای رشد دادن همان درختهای قدیمی، میتونیم درختهای جدیدی بکاریم و جنگل رو زنده کنیم.