مورفیس: تو به تقدیر اعتقاد داری؟
نیو: نه ، چون نمیخوام فکر کنم زندگیم دست خودم نیست.
” The Matrix “ ادامهٔ “من به تقدیر اعتقاد ندارم.”
تجربه ششم – جلوی ضرر رو هر وقت بگیری منفعته .
تجریه قبلی بیشتر در مورد انتخاب شریک و تیم بود .
اواخر سال ۹۱ یه پیشنهاد کاری داشتم و چون در وضعیت بدی بودم ، مجبور شدم برم اونجا کار کنم وقتی اونجا رفتم بهنام و حسینم بردم اونجا . شرکت خودمون رو هم فقط دو تا بازاریابمون داشتند میگردوندند . خب معلوم بود که هیچ نتیجه ای نداره اینکار , چون وقتی رییس شرکت داره یه جا دیگه کار میکنه اونا هم طبیعتا کار نخواهند کرد. وقتی شرکت بودیم کار نمی کردند چه برسه به اینکه که تو شرکت نباشیم .
تجربه پنجم – شریک, تیم, دوست
تجربه قیلی بیشتر در مورد تغییراتی که در مورد نحوه فعالیت انجام دادیم بود.
سال ۹۱ شروع شد . سالی که ناامیدی توش زیاد به چشم دیده میشد . روزهای اول سال گذشت . من و دامون یعنی شریکم به دلایلی همچون بی پولی , نبود برنامه برای آینده و انواع و اقسام بدهی ها شروع به مقصر قلمداد کردن هم کرده بودیم . اون میگفت تو اون روز اینکارو کردی , من می گفتم تو هم اینکارو کرده بودی که من اینکار کرده بودم و همین طور ادامه داشت این بچه بازیها . در واقع بچه بازی نبود . وقتی کم میاریم بچه میشیم.
من هم کتاب خواندم.
امروز برای من روز فوق العادهای بود . چون تونستم برای اولین بار کتابی رو به جز کتابهای درسی بخونم و تموم کنم.
اسم این کتاب “درود بر خودم” براساس اصول جک کنفیلد , تالیف و ترجمه جلال طحان از انتشارات هورمزد هستش .
چند نکته که باید در هنگام ساختن صف بدانید
صف queue از مواردی هست که در برنامه نویسی خیلی مورد استفاده قرار میگیره , مثلا از موارد مورد استفاده صف میشه در ارسال ایمیل ، سیستم زمانبندی و اجرای یک مورد خاص ، یا ارسال sms در صورتی که تعداد بالا باشد و نمی خوایم کاربر رو منتظر نگه داریم اشاره کرد.
کلا مواقعی که میخوایم کاری رو واسه کاربر انجام دهیم و نمیخوایم کاربر معطل بشه تا اون کار انجام شه ،میتونیم از صف استفاده کنیم . الگوریتم های صف هم تو همون لینک ویکی پدیا واستون در دسترس هست .
من تو تجربه سوم جایی که نوشتم حدود سه چهار میلیون ضرر خوردیم از بی تجربگی برنامه نویسی، همون استفاده نادرست از صف بود . میخوام الان اون اشتباه و نحوه حل مشکلش رو بهتون توضیح بدم.
شما موفق خواهید شد, چون بیشتر مردم تنبل هستند.
تجربه چهارم – تغییر خوب است.
در اینجا بودیم که سال ۸۹ تموم شد به تعدادی مشتری رسیدیم ولی این جوابگوی هزینه ها نبود . پست قبل
اولین تغییر که فکر کردیم باید انجام بدیم تغییر ظاهر سایت پنل و رسمی تر کردن کار بود که این یه تغییر خوب بود.
بیایید ما هم متعهد شویم.
من هم بعد از این دیدن پست صالح امینی که در صفحه فیسبوکش منتشر کرده بود . خواستم تا این عهد نامه را با این پست خودم امضا نموده باشم.
همه ما میدونیم که بدون این که پشت هم باشیم یه جمعه کارآفرینی یا نگیم کارآفرینی , بگیم یه جامعه بهتر و خوشحال نمیتونیم درست کنیم . من هم به عنوان عضوی از جامعه کارآفرینی این تعهدنامه رو امضا میکنم . تا بتونم همیشه و با جدیت به اون عمل کنم.
تجربه سوم-همه می توانند بازاریاب شوند.
در ادامه پست قبل به اینجا میرسیم که حالا ۲۰ میلیون که هزینه کردیم رو چه جوری جبرانش کنیم. یعنی چه جوری پول در بیاریم .
حدود بیست تا مشتری گیر آورده بودیم که خیلیاشون از آشنا ها بودند و حتی پول هم نداده بودند یا تخفیف بالایی داده بودیم , روزها همینجوری می گذشتند و ما هم هی به این زنگ میزینیم هی به اون زنگ می زنیم آقا پنل نمیخوای ؟ بعد همینجوری هر دو هفته یه مشتری میگیریم و میریم جلو که گفتیم ما که خودمون پنل داریم چرا با این تبلیغات نکنیم , گفتیم اگه اس ام اس معمولی بفرستیم تو آگهی که اینقدر توضیح داده بودیم یه چیز دیگه فهمیده بودند حالا واویلا تو هفتاد کاراکتر بیای اینارو بفهمونی .
مبهم
صفحه افزودن پست
برگه هدف هایم
ادیتورم که البته سیاه است
و خیلی چیزهای دیگر
نگاه میکنم و در ذهنم خطوطی همانند خطوط روی دیواری که دراین عکس به آن نگاه می کنم رد می شوند.
همه چیز مبهم است.
زمان خواهد برد تا پر شوند , ولی میدانم که پر خواهند شد.