بایگانی برچسب:کارآفرینی
ساعت ناکوک عاشقیّت
این عنوان رو خودمم دوست نداشتم ولی رضا جمیلی روزنامه نگار هست و گفتم حتما یه چیزی میدونه اونجا نوشته ، گفتم منم همینو بزارم بد نمیشه . تو این پست اتفاقاتی که تو این چند سال برام اتفاق افتاده رو نوشتم . البته رضا جمیلی نوشته ، منم حرف زدم . تو هفته نامه آتیه …
من در آواتک
بیایید ما هم متعهد شویم.
من هم بعد از این دیدن پست صالح امینی که در صفحه فیسبوکش منتشر کرده بود . خواستم تا این عهد نامه را با این پست خودم امضا نموده باشم. همه ما میدونیم که بدون این که پشت هم باشیم یه جمعه کارآفرینی یا نگیم کارآفرینی , بگیم یه جامعه بهتر و خوشحال نمیتونیم درست …
ادامهٔ “بیایید ما هم متعهد شویم.”
تجربه سوم-همه می توانند بازاریاب شوند.
در ادامه پست قبل به اینجا میرسیم که حالا ۲۰ میلیون که هزینه کردیم رو چه جوری جبرانش کنیم. یعنی چه جوری پول در بیاریم . حدود بیست تا مشتری گیر آورده بودیم که خیلیاشون از آشنا ها بودند و حتی پول هم نداده بودند یا تخفیف بالایی داده بودیم , روزها همینجوری می …
ادامهٔ “تجربه سوم-همه می توانند بازاریاب شوند.”
رویا و آرزوی من برای تبریزم
بنا به درخواست بهروز بختیاری در این پستش که در مورد تبریز و جامعه حرفه ای اون بنویسیم , من هم به عنوان تبریزی میخوام آرزوی خودمو بنویسم. شاید آرزوی من تو سطح خودم باشه ولی از هیچ چی که بهتره . 🙂 بزارین اول کار یه آهنگ به اسم تبریز واستون پخش کنم بعد بگم …
ادامهٔ “رویا و آرزوی من برای تبریزم”
تجربه دوم – اول درآمد بعدا هزینه
ما ایده داشتیم و به اینجا رسیدیم که شرکت داشتیم. جونم براتون بگه که تو تاریخ ۱۳۸۹/۰۵/۱۶ به مدیر عاملی دامون طاهری و ریاست هیات مدیره بنده حقیر شرکتمون به ثبت رسید. ولی هییت مدیره کجاست منم و دامون . خب چی میشه هرچه کمتر بهتر. حالا وقتشه بفروشیم . ولی دوتایی به این فکر …
ادامهٔ “تجربه دوم – اول درآمد بعدا هزینه”
تجربه اول – ما کارمون رو با یه ایده شروع کردیم.
سال ۸۹ بود, البته دقیق تر بگم اردیبهشتش هم بود , من بودم و دامون طاهری, یه چند ماهی از یاد گرفتن PHP ما نگذشته بود که دامون زنگ زد امیر یه پروژه گرفتم . منم گفتم ایول بریم سراغش . یه قیمت دادیم حدود ۷ میلیون و چون تو تبریز بودیم و این عدد …
ادامهٔ “تجربه اول – ما کارمون رو با یه ایده شروع کردیم.”